وارد چت شدم.

یک محیط گنگ... ناآشنا...خیلی ساده....خلوت... و از همه مهمتر افراد ناآشنا... من که فکر میکردم حداقل چندتا از بچه های انجمنها رو اونجا ببینم کاملا از همه جهات به سنگ خورده بودم. ولی خودمونیم یجورایی ازونجا خوشم اومده بود.. محیط ساده و بچه گانه ای داشت مخصوصا با نامهای کاربری و اواتارهایی که به چشمم خوردند و صحبتهایی که داخل روم می شدند. این ای دیها رو فکر کنم برای همیشه یادم بمونن.. مگ مگ.. انار انار.. مثل یه ادم با ادب و با شخصیت یه گوشه ای نشستم و فقط یه سلام دادم و بس.ساکت موندم. جز شوخی و خنده چیز دیگه ای نداشت. بعد از حدود 10 دقیقه اومدم بیرون رو رفتم پی کارخودم.

من که به هدفم نرسیده بودم نا امید بودم. از هر چند روز یه سری به چت میزدم ولی همواره انجمنهارو دوره میکردم. اما از دیر وارد شدن مطالبم به انجمن نا امید شده بودم. این ممیزی خیلی اعصاب آدمو خرد میکنه مخصوصا کسی که توی انجمن دنبال هدف خاصی هست.

ایام سپری میشد و من هم به تبیان وابسته تر. یه موقع به خودم اومدم دیدم یه روز به تبیان وصل نشم روزم شب نمیشه. چت رو هم حتما باید بهش سر میزدم. مخصوصا اینکه هرروز مشهدیای بیشتری رو اونجا میدیدم و باهاشون آشنا میشدم. دیگه کم کم داشتم امیدوار میشدم. آینده خوبی رو انتظار میکشیدم. با هر کسی که آشنا میشدم اول سوال میکردم که انجمن رو میشناسه یا نه ولی به این نتیجه رسیدم که اکثر اونا اصلا اسم انجمن رو نشنیده بودن تا اون زمان. من باعث آشنایی خیلی هاشون با انجمن شدم. حتی مشهدیا.البته بودن کسانی هم که فقط خواننده مطالب بودند و مطلبی ثبت نمیکردند. یه نکته بین همشون مشترک بود که"این نظرم کی تایید میشه؟".

.................

دیگه شده بود تابستون. تصمیم گرفته بودم حالا که وقت آزاد بیشتری دارم و دسترسی به اینترنت برام آسونتر شده فعالیتم رو توی انجمنها جدی تر کنم. من هنوز ممیزی بودم. بیشتر انجمنهایی که داخلشون مطل میذاشتم و نظر میدادم عبارت بودند از عمومی  ارتباطات و فناوری اطلاعات ورزش  ادبیات و بعد از اون هم دانشجویی خانواده و چندتا انجمن دیگه.متاسفانه شانس بد من یا انجمن فاقد مدیر بود و یا مدیرش توجه کافی به اوضاع انجمن نداشت. من هنوزم که هنوزه دلم ازون موقع ها پره. سعی میکردم طبق قوانین عمل کنم. کلی ایمیل میزدم به صندوقالکترونیکی انجمنها ولی دریغ از کمی توجه و یک پاسخ!

من حتی افتخار آشنایی با چندتن از مدیران انجمنها رو در محیط چت تبیان رو هم داشتم ولی دریغ از یکم راهنمایی برای رهایی از این مشکل(ممیزی)!

بالاخره کاسه صبرم لبریز شد و یه مشاوره کمی تاقسمتی تند نوشتم برای قسمت انجمنها که آقا من خیلی وقته فعالیتم زیاد هست و کلی هم ایمیل زدم به مدیرا که دسترسی من رو افزایش بدین  ولی توجهی به خواسته من نمیشه. چند روز ازاین موضوع نگذشته بود که پاسخ مشاوره م داده شد و در اون نوشته شده بود که درخواستی برایشان ارسال نشده ولی بااین وجود به من دسترسی اعطا می شود. از شنیدن این خبر خیلی خوشحال بودم. ناگفته نماند که این خبر رو روز تولدم یعنی دوازده شهریور دریافت کردم. دیگه سختی ها تمام شده بود و خودم رو جزیی از دیگر کاربران به شمار می آوردم. بعدها متوجه شدم که از طرف انجمن ادبیات هم برای من درخواست دسترسی شده بود ولی متاسفانه "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا"؟! بااین وجود از کادرمدیریتی این انجمن هم کمال تشکر رو دارم که حداقل بیشتر از سایر انجمنها به فکر من بودند.الان که از ممیزی خارج شدن کاربران دیگه رو میبینم که به چه راحتی به این ارتقا دست پیدا میکنند حتی به گونه ای که خودشون متوجه نمیشن و شاید یک هفته از آغاز فعالیتشون در انجمنها نمیگذره کلی غبطه میخورم به حالشون و افسوس میخورم به گذشته خودم!!! امیدوارم این دوستان قدر این موهبت رو بدونن.

دیگه فعالیت واقعی و محسوس من در انجمنها آغاز شد...

ادامه دارد.....

جمعه دوم 12 1387
X