به نام خدا

دوستان سلام

«اولین پست از سری مطالب انقلاب اسلامی ایران»

 

««آنان که گفتند الله و بر این ایمان پایدارماندند، حاضر نشدند بنده ی غیر خدا شوند، و حکومت غیر خدا پذیرند،فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی از گذشته ی خویش ندارید و شما را به همان بهشتی که انبیا وعده دادند بشارت باد.»»

 

حتما این چند جمله براتون آشنا هست.... درسته... همون سرود انقلابی که تو این روزها زیاد می شنویم و بر همین اساس خودمون هم زیاد زمزمه شون می کنیم.

مادرم همیشه روزهای نزدیک سالگرد پیروزی انقلاب که میشه یه خاطره ای تعریف می کنه و میگه اولین سرودی که بعد از به ثمر رسیدن انقلاب توی رادیو شنیده، (فکر کنم منظورش همون لحظات اولیه ای هست که رادیو به دست انقلابیون افتاده) این سرود بوده، که  تبدیل شده به یه صدای ماندگار برای مادرم و همچنین آهنگی که با شنیدنش به یاد روزهای اولیه پیروزی میفته. مطمئنم برای همه بزرگترامون این احساس وجود داره و ناخود آگاه به ما بچه های انقلاب منتقل شده و انقلاب اسلامی و دهه فجر رو با این صدا می شناسیم.

به همین مناسبت متن کامل این آهنگ رو پیدا کردم تا مطالبم رو با این سرود شروع کنم.

فایل صوتی نیز در قسمت دانلود وبلاگ قرار خواهد گرفت.

 

الله الله الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله

ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها
ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها
ایران ایران ایران ".... "
ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها
"...."

(الله الله ،لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله
الله الله، الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله)

***
الله الله الله
الله الله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله


ایران ایران ایران
خون و مرگ و عصیان
خون و مرگ و عصیان
(ایران ایران ایران
ایران ایران ایران
خون و مرگ و عصیان )

بنگر که همه فریاد
بنگر که همه"طوفان"
(ایران ایران ایران
ایران ایران ایران

بنگر که همه فریاد
بنگر که همه طوفان
بنگر که همه فریاد
بنگر که همه طوفان)

(الله الله ،لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله
الله الله، الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله)

***
الله الله الله
الله الله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله


از اشک یتیمانت از خون شهیدانت
از اشک یتیمانت از خون شهیدانت
فردا که بهار آید
صد لاله به بار آید
صد لاله به بار آید
از خون شهیدانت
صد لاله به بار آید
صد لاله به بار آید

(الله الله ،لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله
الله الله، الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله)

***

الله الله الله
الله الله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله


فردا که بهار آید
آزاد و رها هستیم
آزاد و رها هستیم

(ایران ایران ایران
ایران ایران ایران
فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم
فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم)
نه ظلم و نه زنجیری
در اوج خدا هستیم
در اوج خدا هستیم

(ایران ایران ایران
ایران ایران ایران
نه ظلم و نه زنجیری
در اوج خدا هستیم
نه ظلم و نه زنجیری
در اوج خدا هستیم)

 

(الله الله ،لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله
الله الله، الله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله)

***


الله الله الله
الله الله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله

آنان که گفتند که الله و بر این ایمان پایدارماندند، حاضر نشدند بنده ی غیر خدا شوند، و حکومت غیر خدا پذیرند،فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی از گذشته ی خویش ندارید و شما را به همان بهشتی که انبیا وعده دادند بشارت باد

***
الله الله الله
الله لله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله لله الله
لا اله الا الله
لا اله الا الله


(اذان)«این صدا بطور ناگهانی هنگام ضبط آهنگ از مسجدی در نزدیکی استدیو پخش شده و در آهنگ قابل شنیدن شده. ولی به نظر من تاثیر زیادی در این سرود از نظر معنوی داشته است. نظر شما چیه؟»

الله الله الله
الله لله الله
الله اکبر الله اکبر
الله الله الله
الله لله الله
لا اله الا الله

لا اله الا الله...

دسته ها : عمومی
سه شنبه بیست و دوم 11 1387

برنامه های نظامی شاه موجب گردید تا هزینه های نظامی ایران به ناگاه سیر صعودی پیش گیرد. بودجه نظامی کشور بسیار بالا رفته بود و پیش خریده های شاه ، فروشندگان را هم به تعجب وا میداشت . خرید تجهیزات توسط رژیم شاهنشاهی نیازمند آموزش فنی نیروها و آشنایی و بهره گیری بهینه از این تسلیحات بود ، لذا شمار زیادی از متخصصان ، تکنسین ها ، مستشاران نظامی و فروشندگان تسلیحاتی به ایران گسیل می شدند و افسرانی از ایران به کشورهای خارجی فرستاده می شد . در اواسط سال 1977 بالغ بر 31 هزار مستشار آمریکایی در ایران به سر می بردند که این تعداد در سال 1978 به 45 هزار نفر رسید . حضور این افراد باعث گردید که آمریکاییها حق هرگونه ابتکار و خلاقیت را از نیروهای داخلی سلب کرده و اداره امور ارتش را راسا بر عهده گیرد …….

از لحاظ صنایع دفاعی آنچه قبل از انقلاب تولید می شد ، صرفا تولید سلاحها و مهمات سبک بود که نهایتا تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به تولید فشنگهای سبک و نیمه سنگین تیربار ژ3 ، اسلحه ژ3 ، و فشنگ سلاح های کمری محدود می شد . در امور خدماتی و تعمیر و نگهداری نیز ما حق هیچ گونه دخالتی نداشتیم و با توجه به زیر ساختهای موجود فقط آمریکایی ها حق فعالیت در این امور را داشتند طوری که برای تعویض حتی یک پیچ ساده باید آمریکایی ها را صدا می کردیم.

یکی از شعار های محوری انقلاب اسلامی استقلال بود ، استقلال ،که نقطه مقابل وابستگی اشت . لذا به هر میزان که نقطه وابستگی کشور کم شود میزان استقلال بیشتر می شود.

irnet.wordpress.com

يکشنبه بیست و دوم 10 1387

حکومت رضاشاه از لحاظ داشتن وسایل اجبار و زورگویی قدرتمند بود، اما پایگاه‌های طبقاتی قدرتمند و پشتبان اجتماعی نیرومند و بنابراین بنیادهای مدنی استواری نداشت. در مورد خانواده‌های طبقه بالا برخی را با پیوند سببی و یا اجازه ثبت املاک با خود همراه کرد و برخی را طرد و منزوی ساخت.
رضاشاه در جلب حمایت طبقه متوسط سنتی بسیار موفقیت کمتری داشت. ایجاد انحصارات دولتی در تجارت خارجی و گسترش صنایع دولتی، اگرچه موجب پیدایش معدودی بازرگانان و صاحبان صنایع وابسته به دربار شد، اما موجبات نارضایتی گسترده جامعه تجاری قدیم را نیز فراهم ساخت. و حتی ورشکستگی‌هایی در پی داشت، به‌طوری‌که برخی تجار به‌طور پنهانی از هزینه زیاد ارتش و راه‌آهن شاکی بودند. همچنین رضاشاه با لغو مالیات‌های 216 صنف، مخالفت طبقه متوسط تجاری را تشدید کرد. زیرا لغو اینگونه مالیات‌ها، قدرت و اختیار تعیین میزان مالیات اعضای هر صنف را از بزرگان و روسای اصناف گرفت و درنتیجه سازمان‌ها و تشکیلات بازار را تضعیف کرد. بعلاوه اقدامات غیردینی رژیم نارضایتی عمیقی در بین علما و طبقه متوسط سنتی به وجود آورد.
در نیمه اول حکومت پهلوی، تا حدودی سازش و همراهی با گروه‌ها و تشکل‌های مردمی و سیاسی وجود داشت و حتی حکومت در حمایت و پشتیبانی گروه‌های اجتماعی همراه بود؛ اما رضا خان در نیمه دوم سلطنت خود سیاست حذف نیروهای اجتماعی را در پیش گرفت و آنها را به انفعال کشاند و نابود کرد. رضاشاه با سرکوب تشکل‌های مردمی ازجمله اصناف سعی می‌کرد تشکل‌های جایگزین از سوی حکومت ایجاد کند. این انجمن‌ها و تشکل‌های رسمی حکومتی، اعضای جامعه را جذب کرده، آنها را از بالا هدایت می‌کردند. این درحال بود که در ابتدای سلطنت رضاشاه تجار و اصناف در اعلامیه‌ای شاهنشاهی او را تبریک گفته بودند.
«رضاشاه دولتی مرکزی به وجود آورد که مستقیماً در برنامه‌ریزی اقتصادی و توسعه سرمایه‌داری دخالت می‌کرد. سرمایه‌داری بوروکراتیک رضاشاه، موقعیت بازاریان را تضعیف کرد و از ظهور آن به عنوان طبقه‌ای قدرتمند جلوگیری کرد. گروه‌هایی که از رشد سرمایه‌داری در این دوره سود بردند، پیمانکاران، بازاریانی که ارتباطی با دربار داشتند و دولتمردان بودند. درنتیجه، بازاریان از برنامه‌های صنعتی کنار گذاشته شدند. تنها بعد از کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت در شهریور 1320 [تا مرداد 1332] بازاریان توانستند نقش موثری در اقتصاد سیاسی ایران بازی کنند».

شنبه بیست و یکم 10 1387

تأسیس بانک ملی، راه‌آهن، گسترش سریع آموزش جدید ابتدایی و متوسطه و دانشگاه به سبک اروپای، احداث کارخانه‌هایی با تکنولوژی جدید، شبکه برق و تلفن، احداث خیابان‌های مستقیم و زدودن بافت خجالت‌آور قدیمی، اقداماتی بود که ناسیونالیسم شبه‌مدرن به هر قیمتی، حتی پذیرش استبداد رضاشاه، برای رسیدن به کاروان ترقی ضروری می‌دید.
بانک ملی یکی از نخستین آرزوهایی بود که در سلطنت رضاشاه با کمک یک کارشناس آلمانی محقق شد. اما کاتوزیان آن را اقدامی نسنجیده و بیهوده می‌داند. چراکه اولاً سیاست‌های مکملی که گسترش فعالیت‌های آن را تأمین کند مورد توجه قرار نگرفت، ثانیاً، بانک ملی فقط یک نهاد موازی برای صرافان سنتی بود، بلکه آن صرافان بهتر این کارکرد‌ها را انجام می‌دادند. زیرا صرافی در میان بازاریان ایران نهادی بود جاافتاده و نحوه کار آن برای همه آشنا بود و اعتماد متقابل و احساس امنیت در آن وجود داشت. در مقایسه، بانک دولتی جدید بی‌تجربه بود و در اداره امور خود نیز چندان تخصص نداشت. «تفاوت این دو در این بود که صرافی‌ها صرفاً برپایه میزان اعتبار تجاری، مشتریان خود را برمی‌گزیدند، حال آنکه بانک‌ها که نهادهای بوروکراتیک بودند، بر مبنای قوم و خویشی و دیگر امتیازات غیر اقتصادی عمل می‌کردند». اگر تکامل و توسعه شبکه صرافیِ موجود ترغیب می‌شد احتمالاً کارها بهتر و ارزان‌تر صورت می‌گرفت.


پروژه دیگری که از لحاظ اقتصادی «فاجعه آمیز» بود، احداث را‌ه‌آهن از بندرشاه در جنوب شرقی دریای خزر به بندر خرمشهر بود. هنگامی که لایحه ساختمان راه‌آهن به مجلس رفت، مصدق با آن مخالفت کرد، اولاً، چرا شمال مرکزی به جنوب غربی؟ مصدق مسیر تبریز، تهران، مشهد را مناسب‌تر می‌دانست. ثانیاً چرا راه آهن و نه یک جاده؟ به ویژه اگر بدانیم که هزینه احداث جاده یک تا یک‌ونیم درصد هزینه راه‌آهن بود. و هزینه‌های آن از محل عوارض بر قند و چای و انحصارات مختلف دولتی بر تجارت خارجی تأمین می‌شد که هم موجب تورم و هم موجب پایین آمدن سطح رفاه عمومی شد. بعلاوه هزینه کل پروژه260میلیون دلار، برابر تمام سرمایه‌گذاری‌های صنعتی در طول سلطنت رضاشاه بوده است. پروژه‌ای که اگرچه یک اقدام زیرساختی بود، اما ظرفیت بهره‌برداری از آن تا سال‌ها بسیار اندک بود، و هیچ توجیه اقتصادی جز تأمین آرزوی رسیدن به غرب دربر نداشت.


در این دوران نوسانات درآمد نفتی بیش از پیش تأثیر خود را بر اقتصاد کشور نشان داد. مذاکرات شش ساله تیمورتاش با طرف انگلیسی برای اصلاح قرارداد دارسی که بعد از فرمان عجولانه و نسنجیده شاه به قرارداد 1312 انجامید، بهترین نشان این وابستگی بود. بخش کشاورزی با وجود اینکه مورد عنایت دولت نبود از رشدی کند برخوردار بوده و صنایع کارخانه‌ای فقط در سالهای پایانی حکومت رضاشاه مورد توجه قرار گرفت و دولت مستقیماً در کارخانه‌های مدرن، به ویژه کارخانه‌های قندسازی سرمایه‌گذاری کرد.

شنبه بیست و یکم 10 1387

تاجیک یکی از عوامل ظهور این گفتمان در ایران را اشاعه آن از غرب می‌داند. و آن را یکی از عوامل توجیه‌گر استبداد رضاشاه معرفی می‌کند:
«استبداد وی نیز به دو لحاظ قابلیت توجیه داشت: اول اینکه، اساساً نوعی دیکتاتوری و حکومت متمرکز لازمه برون‌رفت از شرایط هرج‌ومرج‌گونه آن زمان ایران تحلیل می‌شد، و دوم اینکه، استبداد رضاخانی با آنچه آن روزها در سطح جهان می‌گذشت، هم‌خوانی و هم‌سویی داشت. دوران حکومت رضا شاه در واقع مصادف است با تحکیم دیکتاتوری کمونیستی در شوروی، حکومت اقتدارگرایانه و ناسیونالیستی ترکیه، و نیز پیدایش حکومت‌های توتالیتر در غرب یعنی فاشیسم در ایتالیا و ناسیونالیسم در آلمان. گفتمان غالب بر این منطق استوار بود که این حکومت‌ها با استعداد و قابلیت مناسب خود، مسیر و بستر پیشرفت‌های چشمگیر اقتصادی، صنعتی و نظامی را در پرتو دیکتاتوری سیاسی هموار نمودند... به بیان دیگر، تجدد، پیشرفت و ترقی نه‌تنها دیگر مترادف با قانون‌خواهی و ارزش‌های لیبرالی فرض نمی‌شدند، بلکه به عکس بیش از پیش این فکر قوت می‌گرفت که چاره عقب‌ماندگی در ایجاد نوعی حکومت متمرکز و اقتدارگراست»

شنبه بیست و یکم 10 1387
X