حکومت رضاشاه از لحاظ داشتن وسایل اجبار و زورگویی قدرتمند بود، اما پایگاههای طبقاتی قدرتمند و پشتبان اجتماعی نیرومند و بنابراین بنیادهای مدنی استواری نداشت. در مورد خانوادههای طبقه بالا برخی را با پیوند سببی و یا اجازه ثبت املاک با خود همراه کرد و برخی را طرد و منزوی ساخت.
رضاشاه در جلب حمایت طبقه متوسط سنتی بسیار موفقیت کمتری داشت. ایجاد انحصارات دولتی در تجارت خارجی و گسترش صنایع دولتی، اگرچه موجب پیدایش معدودی بازرگانان و صاحبان صنایع وابسته به دربار شد، اما موجبات نارضایتی گسترده جامعه تجاری قدیم را نیز فراهم ساخت. و حتی ورشکستگیهایی در پی داشت، بهطوریکه برخی تجار بهطور پنهانی از هزینه زیاد ارتش و راهآهن شاکی بودند. همچنین رضاشاه با لغو مالیاتهای 216 صنف، مخالفت طبقه متوسط تجاری را تشدید کرد. زیرا لغو اینگونه مالیاتها، قدرت و اختیار تعیین میزان مالیات اعضای هر صنف را از بزرگان و روسای اصناف گرفت و درنتیجه سازمانها و تشکیلات بازار را تضعیف کرد. بعلاوه اقدامات غیردینی رژیم نارضایتی عمیقی در بین علما و طبقه متوسط سنتی به وجود آورد.
در نیمه اول حکومت پهلوی، تا حدودی سازش و همراهی با گروهها و تشکلهای مردمی و سیاسی وجود داشت و حتی حکومت در حمایت و پشتیبانی گروههای اجتماعی همراه بود؛ اما رضا خان در نیمه دوم سلطنت خود سیاست حذف نیروهای اجتماعی را در پیش گرفت و آنها را به انفعال کشاند و نابود کرد. رضاشاه با سرکوب تشکلهای مردمی ازجمله اصناف سعی میکرد تشکلهای جایگزین از سوی حکومت ایجاد کند. این انجمنها و تشکلهای رسمی حکومتی، اعضای جامعه را جذب کرده، آنها را از بالا هدایت میکردند. این درحال بود که در ابتدای سلطنت رضاشاه تجار و اصناف در اعلامیهای شاهنشاهی او را تبریک گفته بودند.
«رضاشاه دولتی مرکزی به وجود آورد که مستقیماً در برنامهریزی اقتصادی و توسعه سرمایهداری دخالت میکرد. سرمایهداری بوروکراتیک رضاشاه، موقعیت بازاریان را تضعیف کرد و از ظهور آن به عنوان طبقهای قدرتمند جلوگیری کرد. گروههایی که از رشد سرمایهداری در این دوره سود بردند، پیمانکاران، بازاریانی که ارتباطی با دربار داشتند و دولتمردان بودند. درنتیجه، بازاریان از برنامههای صنعتی کنار گذاشته شدند. تنها بعد از کنارهگیری رضاشاه از سلطنت در شهریور 1320 [تا مرداد 1332] بازاریان توانستند نقش موثری در اقتصاد سیاسی ایران بازی کنند».