همزمان
با
تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران مسئله رهبری مورد توجه جدی امام راحل و
کارگزاران نظام قرار داشت و به همین خاطر از همان ابتدا، موضوع اهمیت مجلس
خبرگان
در بیانات معمار بزرگ انقلاب به شکل واضح و شفاف مطرح شده بود.
تشکیل مجلس
خبرگان، خود به خود، بحث آینده رهبری در نظام اسلامی را مطرح میساخت؛ اما
شرایط و
حساسیت ویژهای که در آن زمان وجود داشت، مانند بیماری حضرت امام، مسأله
جنگ و
نوپا بودن نظام، که هر لحظه، از سوی دشمنان تهدید میشد، خبرگان را بر آن
داشت تا
با جدیت بیشتری به مسأله رهبری پس از حضرت امام بپردازند و اطمینان و
آرامش خاطر
بیشتری را در جامعه به وجود آورند.
سه سال قائم مقامی
باتوجه به
شرایطی که قانوناساسی برای رهبر ذکر کرده بود، که از جمله آنها مرجعیت
بود و
مراتب علمی و سیاسی و سوابق مبارزاتی و همراهی با امام، تنها کسی که در آن
مقطع
میتوانست جانشین امام تصور شود، آقای منتظری بود و تا حدودی نیز این
مسأله، در
اذهان آحاد جامعه شکل گرفته بود.
البته این تعیین جانشین از سوی خبرگان، با
عنوان قائم مقام رهبری صورت نگرفت و نظر واحدی که خبرگان در اجلاسیه فوق
العاده
آبان 1364 به آن رسیدند، این بود که خبرگان رهبری، در این زمان، ایشان را
مصداق
منحصر به فرد بخش اول از اصل یکصدوهفتم قانوناساسی میدانند که پذیرفته
اکثریت
قاطع مردم برای رهبری آینده است.
در آن اجلاسیه، بنابراین گذاشته شد که این
خبر، علنی بیان نشود؛ ولی با اصرار علاقهمندان به آقای منتظری و
زمینهسازی برخی
مطبوعات، زمزمههایی از سوی برخی اعضای مجلسخبرگان، در این باره به گوش
رسید و
سرانجام این خبر به صورت رسمی اعلام شد. از آن پس، در جمهوری اسلامی
ایران، نهادی
با عنوان «قائم مقام رهبری» تأسیس شد که بسیاری از تصمیمها از آن طریق
گرفته
میشد. اما روند قضایا شکل دیگری پیدا کرد و به خاطر بروز مسائلی از جمله
نفوذ برخی
افراد در بیت آقای منتظری، در نهایت امام مجبور به صدور نامه 6/1/68 شد و
عملا
امام ایشان را عزل کردند.
با توجه به بحرانی شدن روابط میان امام و آقای
منتظری برخی درصدد برمی آیند تنش موجود را کاهش دهند به همین منظور
قربانعلی دری
نجف آبادی و عبدالله نوری که دو تن از معتمدان دفتر امام بودند جهت مذاکره
با آقای
منتظری و صحبت کردن با او جهت ایجاد تغییر در مواضعش نسبت به نظام، به قم
عزیمت
کردند.
هر یک از این دو نفر، جداگانه نامه ای از قول آقای منتظری تنظیم کرده
بودند تا ضمن دیدار و صحبت کردن با وی پیرامون این موضوع و تایید مطالب
نوشته شده
و امضای آن نامه را به سمع و نظر امام برسانند.
دری نجف آبادی در این باره
می گوید: به عنوان پیشنهاد از قول آقای منتظری نوشتم: من از اول هم داوطلب
برای
رهبری نبودم. اجازه فرمایید کماکان به درس و بحث مشغول باشم. آقای نوری هم
یادداشت
پیشنهادی اش را نوشت که بدهیم به آقای منتظری تا ایشان نامه ای به امام
بنویسد.
البته پیشنهاد آقای عبدالله نوری خیلی تند بود.( مصاحبه روزنامه کیهان با
قربانعلی
دری نجف آبادی، 18/9/1381)
در نهایت آقای منتظری با دریافت یادداشتهای دری
نجف آبادی و عبدالله نوری متن استفعای خود را تنظیم و برای امام ارسال کرد و
امام
هم در پاسخ نامه 8/1/68 را نوشت.
کسالت امام و شرایط بحرانی
این
اتفاق دو ماه قبل از فوت امام صورت گرفت. در این ایام وضعیت جسمی امام در
شرایط
نامساعدی قرار گرفت و بعد از مدتی ایشان برای انجام معاینات پزشکی در
بیمارستان
بستری شدند. اخباری که از منابع بیمارستانی در مورد کسالت امام به مقامات
بالای
نظام انتقال پیدا میکرد، امیدوار کننده نبود و به همین خاطر بحث هایی به
صورت
پراکنده در مورد آینده نظام بعد از امام مطرح شد.
در آخرین روز حیات امام
خمینی برخی از اعضای بلندپایه نظام و مجلس خبرگان مثل آیات خامنهای،
هاشمی
رفسنجانی، ابراهیم امینی، مشکینی، خلخالی و... در جماران جلسه ای تشکیل
دادند و در
خصوص شرایط رهبری نظام بعد از فوت حضرت امام گفتگو کردند.
آیتالله امینی در
مصاحبه ای به تشریح بخش هایی از مباحث مربوطه در این جلسه پرداخت. وی در
مصاحبه با
مجله «حکومت اسلامی» خاطرنشان کرد: موضوع دیگر در رابطه با «تعیین رهبری»
بود که
آیا فردی را برای رهبری انتخاب کنیم یا رهبری شورایی باشد؟ تقریباً همه
آقایانی که
در آنجا بودند نظر به رهبری شورایی داشتند.
آیت الله خامنه ای ، آقای هاشمی
، آقای اردبیلی و آقای مشکینی هم بودند که همگی از شورایی بودن رهبری صحبت
می
کردند.
من مطلبی را در جلسه عرض کردم و گفتم ما در کمیسیون ولایت فقیه ,
شورایی بودن را ردّ کردیم . آیت الله خامنه ای فرمودند: رهبری شورایی را که
رد
کردید, پس چه کنیم ؟
من در این موضوع فکر کرده بودم و چند نفر را در نظر
داشتم و اسامی را در یک برگ کاغذ نوشته بودم که همراهم بود. من یک نفر را
معرفی
کردم که برای رهبری مناسب است . آیت الله خامنه ای فرمودند: نه , البته
بعداً
فهمیدم که این شخص صلاحیت رهبری را نداشته است.
به ایشان (آیت الله خامنه ای
) گفتم : خود شما چطور؟ ایشان بی اعتنایی کرد.( مجله حکومت اسلامی، شماره
41)
شورای رهبری یا رهبری فردی