بیا تا نغمه شوق از نهاد خاک برخیزد
غبار از خاطر آیینه افلاک برخیزد
به هنگام ظهور تو تو اى خورشید نورانىبه
پیش پاى تو چون خاکیان افلاک برخیزد
مگرحرف مرا تکرار سازد اى گل نرگس
سخن باکوه مى گویم، کزو پژواک برخیزد
چگونه آیت الله خامنه ای رهبر شدند ؟ (4)
بازتابهای
داخلی
و خارجی
انتخاب آیت اللّه خامنهای به
رهبری نظام جمهوری اسلامیایران، واکنشها و بازتابهایی در عرصه سیاسی
داخل و
خارج از کشور داشت.
پس از این انتخاب، مراجع بزرگوار تقلید، علما و
شخصیتها، هر یک در پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها و... ، ضمن تایید این
انتخاب از
آن به عنوان «هدایتی الهی»، «انتخابی شایسته»، «مایه دلگرمی و امیدواری
ملت ایران
و یأس دشمنان» یاد کرده و از مقام معظم رهبری با عنوان «شخصیتی ممتاز»،
«واجد
همه شرایط رهبری» و «صالحترین فرد برای این منصب» نام بردند.
آیت اللّه
العظمی گلپایگانی در بخشی از پیام خود خطاب به ایشان چنین نوشت:
... از
خداوند متعال مسألت دارم که تأییدات خود را بر شما در منصب حساس رهبری
جمهوری
اسلامی ایران مستدام بدارد.
آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی نیز چنین
بیان داشت:
... انتخاب شایسته شما از سوی مجلس خبرگان، موجب امید و آرامش
گردید؛ چرا که شما شخصیتی متفکر، عارف به اسلام و صاحب درایت و تدبیر
هستید.
آیت اللّه العظمی اراکی:
... انتخاب شایسته حضرت عالی، مایه
دلگرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران است.
آیت اللّه
بهاءالدینی:
... از همان زمان، رهبری را در آقای خامنهای میدیدم؛ چرا که
ایشان ذخیره الهی برای بعد از امام بوده است. باید او را در اهدافش یاری
کنیم. باید
توجه داشته باشیم که مخالفت با ولایت فقیه، کار سادهای نیست.
آیت اللّه
مهدوی کنی:
این الهامی بود از الهامات الهی و هدایتی بود از هدایت معنوی روح
حضرت امام.
آیت اللّه یوسف صانعی:
آیت اللّه خامنهای، نه تنها مجتهد
مسلّم میباشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجبالاتباع میباشد.
آیت اللّه
هاشمی رفسنجانی:
تمامی مناصبی که آیت اللّه خامنهای قبول کردند، با اصرار
فراوان دیگران بوده و در قلب این مرد، غیر از اطاعت خدا و خدمت و ادای
فریضه الهی،
چیز دیگری وجود ندارد.
آیت اللّه صالحی مازندرانی:
حضرت آیت اللّه
خامنهای، بهترین، پاکیزهترین و گواراترین ثمرهای است که شجره طیبه مجلس
خبرگان،
به امت اسلامی تقدیم کرده است. کسی انتخاب شد که مرد دیانت و سیاست و مرد
جهاد و
اجتهاد است و از شجره طیبه رسالت و ولایت میباشد.
آیت اللّه سید کاظم
حائری:
آنچه برای من خیلی مشخص بود، مسأله اخلاص ایشان است که ایشان جز خدا
چیزی را در نظر ندارد. اخلاص از ایشان میبارد. اخلاص ایشان خیلی روشن است
برای من.
ایشان به بهترین وجه ممکن، الان دارد کشور را اداره میکند.
موارد بسیار
دیگری نیز در این باره وجود دارد که نقل همه آنها مجال دیگری
رامیطلبد.
جناحها و احزاب سیاسی داخل کشور نیز، با وجود تفاوتهایی که در
مواضع خود درباره مسائل مختلف داشتند، در برابر این تشخیص شایسته و به حق
خبرگان،
موضعی کاملاً متفق و هماهنگ با یکدیگر داشتند و با رهبر معظم انقلاب، به
عنوان
ولیفقیه واجب الاطاعه بیعت کردند.
با این حال، دشمنان و مخالفان جمهوری
اسلامی ایران ادعا کردند که مراجع تقلید، رهبری آقای خامنهای را نخواهند
پذیرفت و
به زودی اختلاف و درگیری میان ایشان و دیگر مراجع تقلید شدت خواهد
گرفت.
تایمز لندن در این باره چنین نوشت:
گزینش [آیت اللّه]
خامنهای آشکارا اقدامی مصالحهآمیز برای پر کردن خلا قدرت، در دوران
عزاداری بود.
جدال واقعی قدرت، به بعد موکول شده است.
رادیو اسرائیل در تاریخ 27/2/68
چنین گفت:
جدال قدرت، در ایران احتمال دارد به گسترش عملیات تروریستی
بینجامد.
روزنامه لوموند، چاپ فرانسه نیز طی مقالاتی ادعاهای یاد شده را
تکرار کرد و مطبوعات و رسانههای گستردهای که در سراسر جهان، تحت سلطه
دشمنان
انقلاب اسلامی بودند، به بیان این گونه تبلیغات بیاساس پرداختند؛ اما به
فاصله
اندکی، همه آرزوهای پوشالین آنها نقش بر آب شد. مراجع، علما، شخصیتهای
کشوری و
لشکری، اقشار مختلف مردم، احزاب، مطبوعات و...، حمایت و پشتیبانی بی دریغ
خود را از
رهبر معظم انقلاب اعلام کردند و ایشان را، همچون بنیانگذار کبیر انقلاب
اسلامیقدس
سره، امام و مقتدای خود دانستند.
خدایا ... خدایا
...
تا
انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما.
خامنه ای رهبر به لطف خود نگه دار.
چگونه آیت الله خامنه ای رهبر شدند ؟ (3)
برای
شواری
رهبری نیز
ترکیبها و افراد مختلفی پیشنهاد شدند:
پیشنهاد اول: آقایان خامنهای،
مشکینی و موسوی اردبیلی
پیشنهاد دوم: افراد یاد شده به همراه آقایان هاشمی
رفسنجانی و سید احمد خمینی
پیشنهاد سوم: آقایان خامنهای، مشکینی، موسوی
اردبیلی، فاضل لنکرانی و جوادی آملی
اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از
اعضای کارساز مجلس خبرگان، انتخاب رهبر در روز 14 خرداد 1368 را امری مهم و
سرنوشت
ساز خواند و تصریح کرد: در همان موقع بحث بر سر این بود که ولایت فقیه بر
عهده یک
فرد باشد یا یک شورا. طبق اصول قانون اساسی برای ما مشکل بود که یک فرد را
برای این
امر مهم انتخاب کنیم یا یک شورا را، که رهنمودهای امام (ره) برای ما راهگشا
شد.
در آن زمان ما حتی اعضای شورای رهبری را هم مشخص کردیم که بر اساس آن،
آیتالله مشکینی، مقام معظم رهبری و آیتالله موسوی اردبیلی سه عضو این
شورا
بودند. عدهای طرفدار فرد بودند و عدهای شورای رهبری را ترجیح
میدادند. در آن
زمان مهمترین مخالفت با رهبری یک فرد را، خود مقام معظم رهبری داشتند. بنده
نیز
رهبری فرد را نقد کردم.
در نهایت در مجلس خبرگان رهبری رایگیری کردیم و
بر این اساس، 45 نفر به رهبری فرد و بیش از بیست نفر نیز به شورای رهبری
رای دادند.
بنابراین قرار شد که یک فرد به عنوان ولیفقیه انتخاب شود.
به گفته هاشمی
رفسنجانی، آیتالله خامنهای پیش از اینکه کاندیدا شوند، اعلام کردند
کاندیدا
نمیشوم که پس از یکسری صحبتهایی که انجام دادیم، ایشان را متقاعد به
کاندیداتوری کردیم.(سخنرانی در جمع روحانیون شهر ری،16 آذر 1385 )
در نهایت
با توجه به حائز اکثریت بودن موافقان انتخاب یک فرد به عنوان رهبر و ولی
فقیه نظام
جمهوری اسلامی ایران، موضوع انتخاب آیت الله خامنه ای به بحث و بررسی
نمایندگان
مجلس خبرگان گذاشته شد و عاقبت 9/80 درصد حاضران در مجلس خبرگان که شامل
72 درصد
کل اعضا بودند، به رهبری آیتالله خامنهای رای دادند.
اکبر هاشمی رفسنجانی
درباره دلایل رای آوردن بالای ایشان میگوید:
اول، اینکه اوضاع خطرناک بود
و خبرهایی هم از جبهه رسیده بود که نیروهای صدام حرکت کردند و به جلو
میآیند. همه
نگران بودیم که خلاء وجود رهبری، آن هم پس از رحلت امام، مشکل آفرین شود.
دوم، همین
حرفهایی را که پنج نفری از امام شنیده بودیم، مطرح کردیم. سوم، نقل نظر
امام، که
مجتهد کافی است و احتیاج به مرجع نیست.
چهارم، آن حرفهایی هم که نقل کردند
امام پای تلویزیون گفتند، مؤثر بود. پنجم که مهمتر از همه است، شخصیت
وصلاحیتهای
خود آیت اللّه خامنهای دام ظله العالی است که برای خبرگان شناخته شده بود
واصلح از
ایشان کسی را نمیشناختند.
تأییدات امام
اما تأییداتی که هاشمی
رفسنجانی از حضرت امام در این باره نقل کرد، چنینبود:
در جلسهای که با
حضور روسای سه قوه و برخی از آقایان، خدمت امام رسیده و نگرانی خود را از
خلاء
رهبری بعد از عزل آقای منتظری توسط ایشان ابراز کردیم، امامقدس سره
فرمودند: «خلا
رهبری پیش نمیآید، شما آدم دارید». گفتیم: چه کسی؟ ایشان در حضور آقای
خامنهای
فرمودند: «همین آقای خامنهای» که بعد از آن، آقای خامنهای خدمت امام عرضه
داشتند
که نقل مطالب این جلسه را بر ما تحریم کنید و حضرت امام نیز چنین
کردند.
بعدها در جلسهای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت
بیشتر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده، درباره رهبری چه
کنیم؟ ما که
کسی را نداریم و... حضرت امامقدس سره فرمودند: «با وجود آقای خامنهای چرا
این قدر
تردید به خود راه میدهید؟».
مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل
میکند:
وقتی که آیت اللّه خامنهای در سفر کره (شمالی) بودند، امام
گزارشهای آن سفر را از تلویزیون میدیدند. منظره دیدار از کره، استقبال
مردم و
سخنرانیها و مذاکرات آن سفر، خیلی جالب بود. امام بعد از آنکه اینها را
مشاهده
کردند، فرمودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند».
زهرا مصطفوی، دختر
حضرت امام (ره) میگوید:
من مدتها قبل از برکناری قائم مقام رهبری، شخصاً
از محضر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیتاللّه خامنهای نام بردند
و
پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت، در رهبری لازم نیست؟ ایشان نفی کردند.
از مراتب
علمی ایشان پرسیدم. صریحاً فرمودند که «ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه
لازم
است، دارد».
در صحت موارد فوق و تایید امام در مورد صلاحیت آیت الله
خامنهای در تصدی چنین امری، آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست وقت مجلس
شورای اسلامی
و آیت الله موسوی اردبیلی شهادت دادند که چنین تاییدی را از امام راحل
شنیدند. به
همین خاطر مجلس خبرگان با تصمیمی قاطع، ایشان را به عنوان رهبر جمهوری
اسلامی
انتخاب کرد.
چگونه آیت الله خامنه ای رهبر شدند ؟ (2)
بعد از رحلت حضرت امام خمینی، برای
تصمیم گیری در مورد امر رهبری مجلس خبرگان اجلاسیه فوق العاده ای را در
ساعت 15
روز 14 خرداد 1368 تشکیل داد.
نخستین موضوعی که در دستور کار اجلاسیه
فوقالعاده مجلس خبرگان قرار گرفت، بررسی مسئله استعفای آقای منتظری از سمت
قائممقامی بود.
هر چند در این باره امام راحل نظر قطعی خود را قبل اعلام
کرده بودند و دیدگاه ایشان برای اعضای خبرگان، محترم و معتبر بود، اما به
هر حال،
این مسئله باید از طریق رسمی خود انجام می پذیرفت تا نمایندگان مجلسی که
خود آقای
منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کرده بودند به موضوع استعفای
وی رسمیت
می بخشیدند.
اگر خبرگان، این مسئله را فیصله نمیدادند، ممکن بود بعدها از
سوی افرادی شبهه پراکنی شود که خبرگانی که وی را به قائم مقامی رهبری
برگزیدهاند،
انتخاب خود را ملغی و باطل اعلام نکردهاند.
این موضوع به بحث گذاشته شد و
اکثریت قریب به اتفاق اعضای حاضر در جلسه، استعفای قائم مقام رهبری را که
طی
نامهای (7/1/68) به حضرت امام اعلام کرده بود، پذیرفتند.
البته یکی، دو نفر
با این استدلال که نامبرده از قائم مقامی رهبری استعفا داده است و لیاقت
عضویت در
شورای رهبری را دارد، با پذیرش استعفا به گونه کلی مخالفت کردند؛ اما طبق
رای دیگر
اعضا، این دیدگاه پذیرفته نشد.
حذف شرط مرجعیت
یکی از موضوعات مهم
که قبل از تشکیل اجلاسیه فوق العاده در شورای بازنگری مطرح شد مسئله شرط
مرجعیت در
مورد رهبری نظام بود.
مجلس خبرگان، در زمان انتخاب مقام معظم رهبری، به
واسطه حکم حکومتی حضرت امام نه شرعاً و نه قانوناً ملزم به رعایت شرط
مرجعیت بالفعل
درباره رهبر نبودند.
در قانون اساسی پیش از بازنگری،در دو اصل یکصد و هفتم و
یکصدونهم، سخن از شرط مرجعیت به میان آمده بود.
خبرگان رهبری پس از بحث فراوان
در این باره که آیا مراد از این ویژگی، مرجعیت بالفعل است یا صلاحیت
مرجعیت، با
اکثریت آرا به ایننتیجه رسیدند که این دو اصل، ظهور در مرجعیت فعلی دارند؛
یعنی
منظور از کلمه«مرجع» در قانون اساسی، شخصی است که بالفعل نزد مردم، مرجع
تقلید
شناخته شده باشد.
اما با توجه به بیانی که حضرت امامقدس سره در پاسخ به
نامه آیتاللّه مشکینی (رییس شورایبازنگری قانون اساسی) در این باره
داشتند،
فرمایش ایشان به عنوان حکم حکومتی، سند محکم و دلیل متقنی برای انتخاب
خبرگان به
شمار آمد و خبرگان با وجود آنچه درقانون اساسی ذکر شده بود، مبادرت به
انتخاب رهبر
کردند که از صلاحیتمرجعیت و ویژگی اجتهاد برخوردار بود؛ اما مرجع بالفعل
نبود.
حضرت امام(ره) درآن نامه که در تاریخ نهم اردیبهشت ماه 1368صادر شد تصریح
کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت حجه` الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج
شیخ علی مشکینی دامت افاضاته. پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد
متمم
قانون اساسی بیان کنم. هر گونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند من دخالتی
نمیکنم فقط
در مورد رهبری، ما که نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رهاکنیم.
باید فردی
را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند. من
از ابتدا
معتقد بوده و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تایید
خبرگان
محترم سراسر کشور کفایت میکند.اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد
عادلی را
برای رهبری حکومتشان تعیین کنند. وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا
رهبری را
بعهده بگیرد قهرا او مورد قبول مردم است، در این صورت او ولی منتخب مردم
میشود و
حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم ولی دوستان در شرط
مرجعیت
پافشاری کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این، در
آینده نه
چندان دور قابل پیاده شدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال
خواستارم.
پس از آن، مذاکرات درباره چگونگی تشکیل منصب رهبری و اینکه به
صورت فردی باشد یا شورایی، آغاز شد و حدود دوازده نفر (نیمی در موافقت با
رهبری
فردی و نیمی در دفاع از شورایی بودن آن) به سخنرانی و طرح دیدگاههای خود
پرداختند.
در همان حال، از برخی از گزینهها به عنوان رهبر یا شورای رهبری یاد
شد.
برخی خبرگان از آیتاللّه گلپایگانی برای این امر نام میبردند و محور
استدلالشان، قید مرجعیت بود و اینکه مستفاد از قانوناساسی، مرجعیت فعلی
است، نه
صلاحیت مرجعیت و اینکه نامه حضرت امام درباره حذف قید مرجعیت از قانون
اساسی،
هنوز شکل قانونی پیدا نکرده است.
ضمن آنکه همین عده، به علت ضعف جسمانی
آیتاللّه گلپایگانی و اینکه ممکن است ایشان توان اداره این گونه امور را
نداشته
باشد، حضرت آیتاللّه خامنهای را به عنوان معاون و جانشین ایشان معرفی
میکردند
تا ایشان مسئولیتهای مربوط را عهده دار شوند که همین امر، نشان دهنده این
است که
در نگاه این عده از خبرگان نیز تنها فردی که صلاحیت این منصب و توان
عهدهدار شدن
آن را داشته است،حضرت آیتاللّه خامنهای بوده است.
همزمان
با
تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران مسئله رهبری مورد توجه جدی امام راحل و
کارگزاران نظام قرار داشت و به همین خاطر از همان ابتدا، موضوع اهمیت مجلس
خبرگان
در بیانات معمار بزرگ انقلاب به شکل واضح و شفاف مطرح شده بود.
تشکیل مجلس
خبرگان، خود به خود، بحث آینده رهبری در نظام اسلامی را مطرح میساخت؛ اما
شرایط و
حساسیت ویژهای که در آن زمان وجود داشت، مانند بیماری حضرت امام، مسأله
جنگ و
نوپا بودن نظام، که هر لحظه، از سوی دشمنان تهدید میشد، خبرگان را بر آن
داشت تا
با جدیت بیشتری به مسأله رهبری پس از حضرت امام بپردازند و اطمینان و
آرامش خاطر
بیشتری را در جامعه به وجود آورند.
سه سال قائم مقامی
باتوجه به
شرایطی که قانوناساسی برای رهبر ذکر کرده بود، که از جمله آنها مرجعیت
بود و
مراتب علمی و سیاسی و سوابق مبارزاتی و همراهی با امام، تنها کسی که در آن
مقطع
میتوانست جانشین امام تصور شود، آقای منتظری بود و تا حدودی نیز این
مسأله، در
اذهان آحاد جامعه شکل گرفته بود.
البته این تعیین جانشین از سوی خبرگان، با
عنوان قائم مقام رهبری صورت نگرفت و نظر واحدی که خبرگان در اجلاسیه فوق
العاده
آبان 1364 به آن رسیدند، این بود که خبرگان رهبری، در این زمان، ایشان را
مصداق
منحصر به فرد بخش اول از اصل یکصدوهفتم قانوناساسی میدانند که پذیرفته
اکثریت
قاطع مردم برای رهبری آینده است.
در آن اجلاسیه، بنابراین گذاشته شد که این
خبر، علنی بیان نشود؛ ولی با اصرار علاقهمندان به آقای منتظری و
زمینهسازی برخی
مطبوعات، زمزمههایی از سوی برخی اعضای مجلسخبرگان، در این باره به گوش
رسید و
سرانجام این خبر به صورت رسمی اعلام شد. از آن پس، در جمهوری اسلامی
ایران، نهادی
با عنوان «قائم مقام رهبری» تأسیس شد که بسیاری از تصمیمها از آن طریق
گرفته
میشد. اما روند قضایا شکل دیگری پیدا کرد و به خاطر بروز مسائلی از جمله
نفوذ برخی
افراد در بیت آقای منتظری، در نهایت امام مجبور به صدور نامه 6/1/68 شد و
عملا
امام ایشان را عزل کردند.
با توجه به بحرانی شدن روابط میان امام و آقای
منتظری برخی درصدد برمی آیند تنش موجود را کاهش دهند به همین منظور
قربانعلی دری
نجف آبادی و عبدالله نوری که دو تن از معتمدان دفتر امام بودند جهت مذاکره
با آقای
منتظری و صحبت کردن با او جهت ایجاد تغییر در مواضعش نسبت به نظام، به قم
عزیمت
کردند.
هر یک از این دو نفر، جداگانه نامه ای از قول آقای منتظری تنظیم کرده
بودند تا ضمن دیدار و صحبت کردن با وی پیرامون این موضوع و تایید مطالب
نوشته شده
و امضای آن نامه را به سمع و نظر امام برسانند.
دری نجف آبادی در این باره
می گوید: به عنوان پیشنهاد از قول آقای منتظری نوشتم: من از اول هم داوطلب
برای
رهبری نبودم. اجازه فرمایید کماکان به درس و بحث مشغول باشم. آقای نوری هم
یادداشت
پیشنهادی اش را نوشت که بدهیم به آقای منتظری تا ایشان نامه ای به امام
بنویسد.
البته پیشنهاد آقای عبدالله نوری خیلی تند بود.( مصاحبه روزنامه کیهان با
قربانعلی
دری نجف آبادی، 18/9/1381)
در نهایت آقای منتظری با دریافت یادداشتهای دری
نجف آبادی و عبدالله نوری متن استفعای خود را تنظیم و برای امام ارسال کرد و
امام
هم در پاسخ نامه 8/1/68 را نوشت.
کسالت امام و شرایط بحرانی
این
اتفاق دو ماه قبل از فوت امام صورت گرفت. در این ایام وضعیت جسمی امام در
شرایط
نامساعدی قرار گرفت و بعد از مدتی ایشان برای انجام معاینات پزشکی در
بیمارستان
بستری شدند. اخباری که از منابع بیمارستانی در مورد کسالت امام به مقامات
بالای
نظام انتقال پیدا میکرد، امیدوار کننده نبود و به همین خاطر بحث هایی به
صورت
پراکنده در مورد آینده نظام بعد از امام مطرح شد.
در آخرین روز حیات امام
خمینی برخی از اعضای بلندپایه نظام و مجلس خبرگان مثل آیات خامنهای،
هاشمی
رفسنجانی، ابراهیم امینی، مشکینی، خلخالی و... در جماران جلسه ای تشکیل
دادند و در
خصوص شرایط رهبری نظام بعد از فوت حضرت امام گفتگو کردند.
آیتالله امینی در
مصاحبه ای به تشریح بخش هایی از مباحث مربوطه در این جلسه پرداخت. وی در
مصاحبه با
مجله «حکومت اسلامی» خاطرنشان کرد: موضوع دیگر در رابطه با «تعیین رهبری»
بود که
آیا فردی را برای رهبری انتخاب کنیم یا رهبری شورایی باشد؟ تقریباً همه
آقایانی که
در آنجا بودند نظر به رهبری شورایی داشتند.
آیت الله خامنه ای ، آقای هاشمی
، آقای اردبیلی و آقای مشکینی هم بودند که همگی از شورایی بودن رهبری صحبت
می
کردند.
من مطلبی را در جلسه عرض کردم و گفتم ما در کمیسیون ولایت فقیه ,
شورایی بودن را ردّ کردیم . آیت الله خامنه ای فرمودند: رهبری شورایی را که
رد
کردید, پس چه کنیم ؟
من در این موضوع فکر کرده بودم و چند نفر را در نظر
داشتم و اسامی را در یک برگ کاغذ نوشته بودم که همراهم بود. من یک نفر را
معرفی
کردم که برای رهبری مناسب است . آیت الله خامنه ای فرمودند: نه , البته
بعداً
فهمیدم که این شخص صلاحیت رهبری را نداشته است.
به ایشان (آیت الله خامنه ای
) گفتم : خود شما چطور؟ ایشان بی اعتنایی کرد.( مجله حکومت اسلامی، شماره
41)
شورای رهبری یا رهبری فردی
آیت
الله خامنهای به گفته خویش «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى
امام خمینى (ره) هستند» امـّا نخستین جرقـّه هاى سیاسى و مبارزاتى و دشمنى
با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نوّاب صفوى» در
ذهن ایشان زده است، هنگامی که نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائیان اسلام در
سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانى پر هیجان و بیدار کننده
اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى، و فریب و نیرنگ شاه و
انگلیسى و دروغگویى آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنهای
آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان
آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان مى گویند: «همان
وقت جرقه هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نوّاب صفوى در من به وجود
آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».
● همراه با نهضت امام خمینى (قدس سره) |
آیت
الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض
آمیز امام خمینى علیه سیاستهاى ضد اسلامى و آمریکا پسند محمد رضا شاه
پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود
فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و
در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1338 از سوى
امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى
و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم
و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم،
برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم
شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه
رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342»
دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن روز به شرط اینکه منبر نروند و
تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان
را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در
آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.
● دوّمین بازداشت |
در
بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنهای با عدّه اى از دوستانشان
براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز
توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلّاب آن شهر، عازم
زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان به ویژه درایـّام ششم
بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار
گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و
شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاستهاى شیطانى و آمریکایى رژیم
پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه
تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل
قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.
● سوّمین و چهارمین بازداشت |
کلاسهاى
تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر
جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و
ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه
زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت
هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که
موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز
دستگیر و زندانى گردند.
● پنجمین بازداشت |
حضرت آیت الله خامنه اى «مد
ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد:
«از
سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل
دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند
چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش
یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت
آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى
مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى
تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن
جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درسهاى عمومى تفسیر و
کلاسهاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا کرد».
● بازداشت ششم |