....

دیگه به همه جا سر می زدم.

هر جا مطلب جدیدی می دیدم که می تونستم بهش نظر بدم حتما این کار رو می کردم.

تعداد انجمنهای مورد علاقه هم گسترده تر شده بود.

بهداشت روانشناسی ورزش طنز ادبیات دانش و فن آوری آموزش و تحقیقات ارتباطات و فن آوری اطلاعات خانواده عمومی دانشجویی بیشارین سهم رو داشتند. گهگاهی هم فیلم و سینما اجتماعی سیاسی زنان و.... .

با کاربرای دیگه صمیمی تر شده بودم و به معنی واقعی مزه ی انجمن رو میفهمیدم.

روزها می گذشت. همه انجمنها خوب بودند اما دوتا انجمن که عمده فعالیتم توی اون دو تا بود بدجور نابسامان بودند. کامپیوتر و ورزش.

گاهی فکر می کردم این دو تا انجمن مدیر ندارند ولی اینطور نبود و مدیر و جانشین داشتند.

 دوست داشتم میتونستم به طریقی به یکی از این انجمنها کمک کنم. البته مدیر انجمن کامپیوتر که هر از گاهی بین مباحث دیده می شد (البته نه مباحث غیر مرتبط به انجمن کامپیوتر) اما انجمن ورزش و تندرستی رو به هیچ وجه مدیر نه جانشینشون رو ندیده بودم.

 حالا بماند ایمیلها و مشاوره هایی که در اعتراض به مدیریت این دو انجمن زدم ولی به جایی نرسید.

 به سرم زده بود که برای گرفتن مسئولیت انجمن درخواست بدم ولی وقتی می دیدم انجمنها مدیر و جانشین دارند. من تا حدود   زیادی بیخیال این موضوع شده بودم تا اینکه....

(ادامه داستان را در هفته آینده ببینید.. یادش بخیر فوتبالیستها..یه وجب مونده بود توپ بره تو دروازه قسمتش تموم میشد. معلومه خیلی مزه داشت. حالا این دفعه سعی میکنم هفته ایندش زیاد طول نکشه) مخصوصا اگه انجمن منفجر بشه شاید همین فردا اومدم!

 


يکشنبه هجدهم 12 1387
X