اکثر پیشگویان دنیا سال جاری را پر حادثه و پر تنش می دانند و اوضاع ایران را در سال 2010 بر خلاف سایر کشور ها در کمال آرامش می دانند .
گزیده ای از پیشگویی ها :
در سال 2010 ایران برنامه های صلح آمیز هسته ای را با موفقیت انجام می دهد .
سوء قصد نافرجام به سید حسن نصرالله
سالی سخت برای اوباما
جنگ داخلی عراق شعله ورتر خواهد شد
در این سال زلزله های قوی ، باران های سیل آسا و طوفان های غیر عادی بسیاری از نقاط دنیا فرا میگیرد.
عربستان شاهد خوادثی خونین خواهد بود .
در همین سال شمارش معکوس برای نابودی اسراییل شروع می شود .
آمریکا در سال آتی میلادی شاهد سقوط هواپیماها ، غرق کشتی ها و حوادثی طبیعی بی سابقه خواهد بود .نکته : ما به پیشگویی و رمالی اعتقاد چندانی نداریم ولی این امور از قرن ها قبل وجود داشته و طبق برخی علائم ، آینده را پیش بینی کرده اند و بعضا درست هم از آب در آمده است . مانند پیشگویی های نوستر آداموس و . . .در اینجا نیز سخنان دو تن از معروفترین پیشگویان دنیا که قبل از این پیشگویی های درستی کرده اند را آورده ایم که در صحت انجام آنها تنها می گوییم که الله اعلم .
------------------------------------------------------------------------------------------
منجم تونسی که مرگ خانم دیانا و مایکل جکسون را پیش بینی کرده بود، مرگ غیر عادی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا را در سال 2010 پیش بینی کرد.
ایلاف، حسن الشارنی نایب رئیس اتحادیه جهانی ستاره شناسان شماری از وقایع مهم سال 2010 میلادی را پیش بینی کرد.
به نقل از روزنامه وطن چاپ آمریکا، حسن الشارنی، همچنین در پیش بینی های خود درباره ایران با اشاره به اینکه هیچ حمله نظامی در سال 2010 ضد ایران انجام نمی شود، گفت: این کشور در پیشرفت برنامه های صلح آمیز هسته ای خود موفق می شود.
ستاره شناس معروف تونسی در ادامه پیشگویی های خود درباره تحولات سال جدید میلادی از سوء قصد نافرجام به دبیر کل حزب الله لبنان و سالی سخت برای رئیس جمهور آمریکا در سال جاری میلادی خبر داد. | |
به گفته وی، جهان عرب در این سال شاهد حوادث خونینی خواهد بود که سو قصد نافرجام به سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان یکی از آنها خواهد بود. شارنی با بیان این مطلب افزود: داده های نجومی حاکی از آن است که لبنان در سال 2010 شاهد برخی اقدامات تروریستی از جمله ترور یک شخصیت سیاسی برجسته خواهد بود، اما با این حال چنین حوادثی ثبات این کشور را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. وی در ادامه پیشگویی های خود اظهار داشت : در سال 2010 یکی از اعضای جنبش فتح که در کشتار اردوگاه جنین دست داشته است ترور خواهد شد. شارنی درباره عراق نیز گفت : با وجود اینکه راه حل های جدیدی برای حل بحران عراق ارائه خواهد شد، یک شخصیت برجسته سیاسی این کشور ترور خواهد شد و این امر آتش جنگ داخلی در عراق را شعله ور خواهد کرد. این ستاره شناس معروف درباره آمریکا نیز گفت که زندگی باراک اوباما در سال 2010 در خطر خواهد بود و وی روزها و هفته های سیاهی را در پیش رو خواهد داشت. |
منجم تونسی درباره وقایع سال 2010 در کشورهای عربی پیش بینی کرد: حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر به مشکلات جسمی زیادی دچار شود و یکی از شخصیت های سیاسی بزرگ شمال آفریقا نیز فوت کند.
الشارنی پیش بینی کرد، جونی هالیدای خواننده و بازیگر مشهور فرانسوی در سال 2010 بمیردو در جام جهانی فوتبال که در آفریقا برگزاری می شود، یک تیم اروپایی پیروز شود.
منجم تونسی همچنین درباره حوادث طبیعی سال 2010 پیش بینی کرد: زلزله های قوی ، باران های سیل آسیا و طوفان های غیر عادی در مناطق مختلف جهان اتفاق بیافتد.
در خصوص ایتالیا وی پیش بینی کرد، در سال 2010 با پایان عمر سیاسی برلسکونی، حزب چپگرای این کشور به قدرت برسد و انتخابات پارلمانی بی سابقه ای در این کشور برگزار شود.
گفتنی است شارنی پیش از این مرگ "یاسر عرفات" رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین، "پرنسس دایانا" همسر سابق ولیعهد انگلستان و "مایکل جکسون" خواننده آمریکایی را پیش بینی کرده بود.
-------------------------------------------------------------------------------------
/* /*]]-->*/
/* /*]]-->*/
/* /*]]-->*/
/* /*]]-->*/
یک ستارهشناس مصری
در پیشبینی جدید خود اعلام کرد که عربستان سعودی در سال
جدید میلادی
شاهد
ظهور "خوارج " و حوادث خونین خواهد بود و رژیم صهیونیستی نیز تا 10 سال آتی فروخواهد
پاشید و
برنامه هستهای ایران موفق خواهد شد.
"دکتر
سید
محمد علی "
منجم
معروف
مصری در جدیدترین پیشبینی خود برای سال 2010 اعلام کرده است که عربستان سعودی
شاهد حوادثی
خونین خواهد بود.
بنا
بر اعلام
این ستارهشناس موسم آینده حج شاهد حوادثی خونین و تاسفباری
است که دولت آل سعود بر کسانی که
آنان را "فتنهانگیزان" میخواند
غلبه میکند.
این
منجم مصری
پیشبینی کرده است که گروههای کوچکی که آنان را خوارج
میخوانند در عربستان ظهور خواهد کرد.
خبرگزاری
آلمان
در ادامه افزود که این منجم مصری پیشبینی کرده است که میانجیگری
ترکیه میان طرفین درگیر در
خاورمیانه شکست خواهد خورد و سال 2010، سال نزدیک شدن سوریه
و لبنان به یکدیگر است.
این
گزارش میافزاید
که سال آتی سال آغاز شمارش معکوس زوال رژیم صهیونیستی
است که عمر 70 ساله آن به پایان میرسد
و بنابراین
تا 10
سال دیگر فروخواهد پاشید.
در
ادامه این
پیشبینی آمده است که اسرائیل در سالهای آتی شاهد حوادث و
مصیبتهایی است و علاوه بر این شاهد
ترور یکی از سیاستمداران بزرگ خود است و همچنین
پیگرد قضایی سران اسرائیل که در تهاجم
به غزه شرکت داشتند، ادامه خواهد یافت.
این
منجم با
پیشبینی اینکه همه مذاکرات صلح شکست خواهد خورد
به عراق اشاره و پیشبینی کرد که وضع ناامن عراق بر همین
منوال ادامه
خواهد
یافت.
در
این گزارش
به برنامه هستهای ایران نیز اشاره شده و اعلام شده است که
برنامه هستهای ایران در
سال 2010 موفق خواهد بود.
آمریکا
نیز در این پیش بینی گنجانده شده و
در خصوص آن آمده است که آمریکا در سال آتی میلادی شاهد سقوط
هواپیماها، غرق کشتیها و حوادثی
طبیعی بیسابقهای خواهد بود و علاوه بر آن جنگ در
افغانستان و پاکستان علیه
نظامیان خارجی حاضر در آنها ادامه خواهد یافت.
در
این گزارش
آمده است که پاکستان حالت ناآرام خود را حفظ خواهد کرد و رئیس جمهوری آن هدف
ترور خواهد
گرفت.
-------------------------------------------------------------------------------------
تفسیر ریاضی سوره مبارکه اسراء وکهف سال نابودی رژیم اسرائیل را مشخص مینماید!
-------------------------------------------------------------------------------------
چه کسی می تواند باشد ؟ ( به این سوال سعی می کنم جواب ندهم !!)
بحار الانوار تالیف علامه محمد باقر مجلسى
«در گوشهاى از تالیف 15 جلدى و 110 فصلى علامه محمد باقر مجلسى حدیثى از امام علىابن ابىطالب (ع) آمده است مبنى بر آنکه پیش از ظهور مهدى موعود، مردى بلند قامت و سیه چرده در غرب به قدرت مىرسد و بزرگترین لشکر زمین را رهبرى مىکند». !!!!!
منبع وبلاگ:tarikh-ayande
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی اصغر باقیزاده: «زمانی که مقام معظم رهبری در ایرانشهر تبعید بودند، در ساختمانی که یک اتاق و یک آشپزخانه داشت زندگی میکردند. همین مکان کوچک هر روز پذیرای تعداد زیادی از مهمانانی بود که از راههای دور و نزدیک به آن جا میآمدند. من هم توفیق داشتم که در آن روزها به دیدن ایشان بروم. چون به ایرانشهر رفتم وآقا را زیارت کردم، دیدم که تک و تنهایند و کسی کمک کار ایشان نیست. تصمیم گرفتم چند روز در آنجا بمانم و به معظملَه کمک کنم. در تمام روزهایی که من در محضر آقا بودم، غذای ایشان و مهمانها سیب زمینی، نیمرو و تخم مرغ آب پز بود.»
برخی نشریات کشورمان با انتشار خاطرهای به بیان مشی سادهزیستی رهبر معظم انقلاب پرداختهاند که عینا نقل میشود: آقای دکتر حداد عادل تعریف میکردند در سال 77 یک خانمی زنگ زده بود منزل ما که میخواهیم برای خواستگاری بیاییم منزل شما. خانم ما گفته بود که بچه ما فعلا سال چهارم دبیرستانه و می خواهد کنکور بده. اون خانم گفته بود که حالا نمیشه ما بیاییم دختر را ببینیم. خانم ما گفته بودند نمیشه. خانم ما گفته بود اصلا شما خودتان را معرفی کنید من نمیدونم چه کسی میخواهد بیاید. اون خانم گفته بود من خانم مقام رهبری هستم. خانم ما از هولش دوباره سلام و علیک کرده بود و گفته بود ما تا حالا هر کسی آمده بود رد کردیم، صبر کنید با آقای دکتر صحبت میکنم بعد شما را خبر می کنم. بعدا تماس گرفتند که ما حرفی نداریم شاید اینها آمدند نپسندیدند و برای اینکه دختر هوایی نشود بهتر است هماهنگی کنیم بیایند در دبیرستان بچه را ببینند بچه هم متوجه نشود چه کسی آمده او را ببیند و قرار گذاشتیم در دفتر دبیرستان که خانم من هم مدیر دبیرستان هدایت هم بود، ساعتی را خانم هماهنگ کرد و خانم آقا تشریف آوردند و در دفتر نشسته بود و گفته بود که من با دخترم صحبت می کنم وقتی که صدایش کردند بعد شما او را ببینید، او را دیدند دختر هم رفت سر کلاس، خانم آقا هم رفتند. چند روز گذشت که من برای کاری خدمت آقا رفتم و گفتند خانم استخاره کردند خوب نیامده و بعدا گفتم که خدا را شکر که دختر ما نفهمید که به روحیهاش لطمه بخورد.
یک سال از این قضیه گذشت و دوباره خانواده آقا زنگ زدند که دوباره میخواهیم بیاییم. خانم ما گفته بود خانم چی شده دوباره میخواهید بیایید. آقا گفته بود که خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و خوب نیامده خانم آقا گفته بود چون دخترتان دختر خوبی است و نمیتوانستیم بگذریم و دختر محجبه و فرهیخته و خوبی است دوباره استخاره کردم و خوب آمد، اگر اجازه بدهید بیاییم. در آن موقع دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور شرکت کرده بود. آمدند و وقتی مقدمات کار فراهم شد، قرار گذاشتیم پسر آقا و مادرش بیایند منزل ما و با یک قواره پارچه به عنوان هدیه که عروس را ببینند و گفتوگو کنند، آمدند و نشستند صحبت کردند و وقتی آقا مجتبی رفتند از دخترم پرسیدم نظرتان چیست؟
ایشان موافق بودند به او گفتم خوب فکرهایت را بکن بعد از چند روز رفتم پیش آقا، آقا فرمودند داریم خویش و قوم میشویم، گفتم چطور! گفتند اینها آمدند و پسندیدند و در گفتوگو به نتیجه رسیدهاند، گفتند نظر شما چیست؟ گفتم آقا اختیار ما دست شماست آقا گفتند نه بالاخره شما دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همینطور وضع زندگی شما وضع مناسبی است ولی ما اینجور نیست.
و اگر بخواهم تمام زندگیم را بار کنم غیر از کتابهایم، یک وانت بار میشود، اینجا هم دو تا اتاق اندرون داریم و یک اتاق بیرونی که آقایان و مسوولین میآیند و با من دیدار میکنند من پول ندارم که خانه بخرم یک خانه اجاره کردهایم که یک طبقه را مصطفی و یک طبقه را مجتبی زندگی میکند، شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند میخواهد عروس رهبر شود یک چیزهایی در ذهنش نباشد. ما یک زندگی این جوری داریم شما این جوری زندگی نکردهاید، نسبتا زندگی خوبی دارید خونه دارید، زندگی دارید حالا بخواهد وارد یک زندگی این جوری شود مشکله. مجتبی معمم هم نیست می خواهد روحانی شود برود قم درس بخواند زندگی بکند همه را بگو تا بداند .من آمدم با دخترم صحبت کردم و ایشان هم قبول کرد. برگشتیم و وارد مراحل بعدی شدیم آقا یک خانهای قبل از ریاست جمهوریشان داشتند توی جنوب تهران ایشان آن را اجاره دادهاند و خرج زندگیشان را از آن در میآورند. ایشان حقوق بابت رهبری نمیگیرند و از وجوهات هم استفاده نمیکنند.
خلاصه برای مراسم عقد، مهریه و اینها گفتیم کجا برگزار کنیم آقا فرمودند اولا سر مهریه و هر چی اختیار دختر شما باشد همان را مهریه دختر بذارین ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که بیش از 14 سکه عقد نمیخوانم تا حالا هم نخواندم اگه بخواهید می توانید بیشتر از 14 سکه هم بذارین ولی من عقد را نمیتونم بخونم چون تا حالا برای مردم نخوندم برای عروسم هم نمیخونم برید یک آقای دیگر عقد را بخواند اشکالی هم ندارد از نظر من اشکالی نداره. ما گفتیم نه آقا این که نمیشه ولی باشه حالا من صحبت میکنم با مادرش فکر نمیکنم مخالفتی داشته باشد. گفتند میتونید مراسم عقد را در تالار بگیرید ولی من نمیتونم شرکت کنم گفتم آقا هر جور شما صلاح می دانید. فرمودند میخواهید این دو تا و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید چند نفر زن و مرد میشوند نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما دعوت می کنیم ما نگاه کردیم کلا اینجا 150 الی 200 نفر بیشتر جا نمیگیرد ما حتی قوم و خویشهای درجه اولمان را نمیتوانستیم دعوت کنیم گفتیم باشد خلاصه تعدادی از اقوام نزدیک را دعوت کردیم و آقا هم همین طور از غیر فامیل نیز آقا، آقای خاتمی رییس جمهور و آقای هاشمی و آقای ناطق نوری و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند یک رقم غذا نیز درست کردیم.
قبل از این قضیه صحبت بازار مطرح شد پسر آقا گفت که نه من انگشتر می خواهم نه ساعت می خواهم نه چیز دیگری، من هم گفتم حداقل یک حلقه که می گیرد. آقا گفتند چه کار کنم مجتبی گفت که نمیخواهم. بعد آقا یک انگشتر عقیق داشت گفتند این انگشتر را یکی برای من هدیه آورده اگر دخترتون قبول میکند من این رو هدیه میدهم به اون. اون به عنوان حلقه هدیه بده به مجتبی گفتیم باشد خلاصه آقا رفت انگشتر را آورد و گرفتیم و رفتیم و به دست مجتبی هم گشاد بود دادیم یک انگشترسازی و 600 تومان هم دادیم تا انگشتر را کوچکش کند خلاصه خرج حلقه دامادمان شد 600 تومان این شد حلقه داماد. به آقا گفتم تو همه این مسائل احتیاط کردیم دیگر لباس عروس را بسپار به دست ما آقا فرمودند دیگر آنرا طبق متعارف حساب کنیم ما داشتیم تو همان ایام عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس داشتیم که برای عروسمان سفارش داده بودیم بدوزند خلاصه قبل از آنکه عروسمان استفاده کند همان شب دخترمان استفاده کرد آقا گفتند من یک فرش ماشینی می دهم شما هم یک فرش و مراسم برگزار شد.
برای عروسی هم دو تا پیکان از ما بود و دو تا پیکان هم از اقوام آقا مراسم در خانه ما طول کشید. تا آمدند عروس را ببرند خانواده آقا هم آمده بودند. فقط آقا نتوانسته بودند بیایند. مراسم تا حدود ساعت یک طول کشیده بود تا اینکه ما عروس را آوردیم خانه دیدیم آقا همینطور بیدار نشستهاند منتظرند که عروس را بیاورند گفتند من اخلاقا وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروسمان قدم میذاره تو خونه ما تو فامیل ما من هم بدرقهاش کنم هم به اصطلاح خوش آمد بگم اون نگه که برای من ارزشی قائل نبودند. ما تعجب کرده بودیم فکر نمی کردیم آقا تا اون موقع شب بیدار باشند به خاطر اینکه عروسش را می خواهند بیاورند. خانواده آقا چون اون شب سرشون شلوغ بود غذا هم به آقا نداده بودند. آقا گفتند که آقای دکتر امشب شام هم نداشتیم من یکی از این پاسدارها را صدا کردم گفتم شما خوردنی چیزی ندارید یکی از پاسدارها گفت غیر از یک کمی نون چیز دیگه نداریم آقا فرموده بودند بیاور حالا یک چیزی می خوریم بعد هم که دختر وارد شد آقا نشستند و چند دقیقهای برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خونه عروس را بدرقه کردند خوش آمد گفتند بعد برگشتیم حالا رعایت اداب حتی تا چنین جایگاهی، اینها از برکت انقلاب اسلامی از برکت خون شهدا است. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر چون مال بیتالمال است استفاده نشود. حتی وقتی مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد اجازه ندادند از وسایل دفتر استفاده شود.
منبع سایت رجا نیوز
دکتر غلامعلی حداد عادل: «در اوایل ریاست جمهوری آیتالله خامنه ای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید، معظم لَه فرمودند: شام پیش ما بمان. من از این دعوت خوشحال شدم؛ زیرا میتوانستم مدتی بیشتر در خدمت ایشان باشم. آقا فرمودند: من نمیدانم شام چی داریم یا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم می خوریم. از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: خانم، شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفتهام که هر چه باشد با هم میخوریم. از جوابهای آیتالله خامنهای، احساس کردم که در منزل به اندازه یک نفر شام کنار گذاشتهاند. آقا فرمودند: عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید، قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید. پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج ساده با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند. قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آنها را نصف کردیم و با هم خوردیم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اسراف و تبذیری وجود داشت و امروز رییسجمهور چه ساده زندگی میکند. زندگی آیتالله خامنه ای هنوز هم همین طور است. روش ایشان در زندگی عوض نشده است. اگر معظم لَه مردم را به صرفه جویی دعوت می کنند، خودشان قبل از مردم به صرفه جویی عمل می نمایند.»
حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی(ره): «بر خود واجب میدانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیتالله خامنهای نه از باب این که رهبر عزیز انقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود میدانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانوادهی معظم لَه روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم.»
آیتالله مصباح یزدی: «مصرف گوشت خانهی آیتالله خامنهای در زمان ریاستجمهوری تنها از طریق کوپن بود. ایشان در آن زمان به من فرمودند: من تاکنون غیر از همان گوشت کوپنی که به همه مردم داده میشود گوشت دیگری از بازار نخریدهام. امروز هم زندگی ایشان مثل زندگی مردم محروم و مستضعف است.»
سردار سرتیپ پاسدار شوشتری: «مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آنها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرشها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: اینها دیگر چیست؟ گفتم:زیلوها را عوض کردیم. فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بیفایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آنها نگاه میکردی، میدیدی که نخشان در آمده و ساییده شدهاند.»
استاد آیت الله فاطمی نیا: «هر کس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید! این را یقین داشته بدانید! قدردان رهبر باشید! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید.»
آیتالله سیدمحمودهاشمی شاهرودی: «زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من در آن جا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز و صندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانه ی ساده ی خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده میکنند.»
سید علی اکبر طاهایی: «من در آن زمان نمایندهی مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچهها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمیدانست که ایشان کیست! چون نوبت به همسر آقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت:برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. همسر مقام معظم رهبری گفت: ما چنین امکاناتی را نداریم. پزشک که ایشان را نمی شناخت عصبانی شد و گفت: مگر امکان دارد درخانه ای برنج نباشد؟ همسر مقام معظم رهبری فرمود: آقای ما اجازه نمیدهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمیدهد.»
رنگ سبز
اقای موسوی با شما هستم!!
سلام من از کوچه های دلگیر دلم با شما سخن میگویم چرا چنین شد؟
روزها
بر من می گذرد ومن همچنان در پی سوالات بی جوابم هستم انها که منادی
ازادی عدالت برابری سر میدادند وخود را انسانهای متمدن وبدور از هرگونه
خوشونت نشان
میدادند حال چگونه این وحشگری ها را توجیه می کنند اقای
موسوی روی سخنم با شماست بدانید ماسک میش از روی صورتتان کنار رفته و انچه
مردم می بینند گرگی بیش نیست که برای رسیدن به اهدافش حاضر است هر چیزی را
بدرد حتی اعتقاد مردم را .
شما که پرچم سبز حسین را الم کرده ای و خود و افکار بیمار
گونه تان را پشت آن پناهان کرده اید باید خجالت بکشید که به امام حسین هم
رحم نمی کنید و ایشان را متاسفانه پله ای کرده اید برای رسیدن به اهداف
پلیدتان .
یک سوال! اگر آن روز شما در کربلا بودید در کدامین صف می
ایستادید؟ در عاشورای امسال پرچم حسین را آتش زدید در عاشورای کربلا خیام
حسین را؟؟؟؟
راست بگو! اعتقاد و باور ملتت را به چه چیزی فروختی؟ آیا
آنچه که در ازای آن دریافت کردی ارزشش را داشت؟
عروسک دست کدام بازی
گردان هستی؟ جالت اینجاست میخواهی با آسیب رساندن به اماکن عمومی و خصوصی،
مردم را از این نظام دور کنید اما این فکر ابلهانه ای بیش نیست بهای
پرداختی این انقلاب خون است خونی که نه کم رنگ می شود نه پاک می شود
تا
کی می خواهید از سادگی و هیجان گروهی از جوان های فریب خورده سوء استفاده
کنید؟ خنده دار است به آنها وعده ی 22 بهمن را میدهید. اگر انقدر جسارت
داشتید 9 دی در آن حماسه بزرگ عاشرائیان موش ها را از خانه هایشان بیرون
و خود آن جا را اجاره نمی کردید این را بدانید هر چه بیشتر تقلا کنید
بیشتر فرو می روید.
خدا قول داده و قول خدا حق است
والعاقبه للمتقین و مطمئنا شما از متقین نیستید